کد مطلب:245979 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:231
سوال یحیی بن اکثم از حضرت جواد
كلینی در كتاب «كافی» از قول یحیی بن اكثم نقل می كند:
كه او می گوید: به حضرت جواد (علیه السلام) گفتم: به خدا قسم! می خواهم سؤالی از شما كنم؛ اما شرم دارم.
حضرت فرمودند: «من قبل از آنكه سؤال كنی به تو خبر می دهم. تو می خواهی بپرسی كه امام، كیست؟»
یحیی گفت: آری، سؤال من همین است.
حضرت فرمود: «امام، من هستم.»
یحیی گفت: علامت و نشانه ای برای من آشكار نما.
در آن لحظه، عصایی در دست امام جواد (علیه السلام) بود كه به سخن درآمد و گفت: مولای من، امام این زمان است و او حجب خداست. [1] .
این جریان در زمان حضور حضرت در مدینه اتفاق افتاده است.
[ صفحه 30]
كه او می گوید: به حضرت جواد (علیه السلام) گفتم: به خدا قسم! می خواهم سؤالی از شما كنم؛ اما شرم دارم.
حضرت فرمودند: «من قبل از آنكه سؤال كنی به تو خبر می دهم. تو می خواهی بپرسی كه امام، كیست؟»
یحیی گفت: آری، سؤال من همین است.
حضرت فرمود: «امام، من هستم.»
یحیی گفت: علامت و نشانه ای برای من آشكار نما.
در آن لحظه، عصایی در دست امام جواد (علیه السلام) بود كه به سخن درآمد و گفت: مولای من، امام این زمان است و او حجب خداست. [1] .
این جریان در زمان حضور حضرت در مدینه اتفاق افتاده است.
[ صفحه 30]
[1] عطية الجواد، سيد مصلح الدين مهدوي.